نقطه قابل تامل اینکه بحران جدی و بزرگ جامعه، فاصله طبقاتی است به طوری که در رسانه ها و حتی خیابان با دو نوع بحران مواجه ایم. یکی دلالت براین دارد که مثلا فلان کالای اساسی مانند پوشک نوزاد نایاب است و دیگری نشان می دهد که مدل گرانقیمت خودرویی در خیابان ویراژ می دهد. به طور مشخص در دام روانی تحریم ها افتاده ایم.
همانطور که نویسنده کتاب هنر تحریم ها گفته بود، فرایند تحریم را طوری برنامه ریزی کرده بودند که کالاهای لوکس بدون مشکل سرازیر شود ولی کالاهای عمومی به سختی تامین شود.یعنی حالا یک شهروند عادی می بیند که در خیابان پورشه حضور دارد ولی در فروشگاه پوشک نوزاد نیست و این وضعیت ذهن وی را آزار می دهد.
در ثانی به نظر می رسد هنوز مفهوم جنگ اقتصادی را درک نکرده ایم چراکه دقیقا در همین دوران نهاد قانونگذار روزهای تعطیلات را پشت سرمی گذارد و نمایندگان که دغدغه مردم و آینده اقتصاد را دارند، فعلا در دسترس نیستند.از طرفی دیگر چهره های سیاسی به دلایل مختلف از جمله موضوعات جنجالی هر کدام به شکلی برالتهاب مردم اضافه می کنند و تقریبا رسانه ها مملو از این انتقادات گاهی بیش از واقعیت تند شده است.
تجربه چهار دهه گذشته به من نشان داده که اصلاح فرآیندها به چند متغیر نیاز دارد. سختکوشی و پرکاری در مسئولان اجرایی و قانونگذار، پاکدستی در جهت مبارزه جدی با فساد، دانش برای نیفتادن به دام تکرار اشتباهات و در نهایت صبوری برای رسیدن به نقطه مطلوب.از همه مهمتر اینکه غم کشور باید در دل همه باشد. این نگرانی و اضطراب از آینده است که موتور محرک برای مسئولان می شود تا وقت استراحت را کم و به زمان کاری اضافه کنند. در اقتصاد ایران بحران هایی مانند آنچه در مقابل قرار دارد را بارها دیده ایم.
در گذشته وحدت در تمام ارکان و وجدان کاری در میان مدیران موجب می شد تا از موانع عبور کنیم. اکنون هم اگر این دو باشد، می توان از نگرانی های مردم کم کرد. این روزها برای تعطیلات و معطلی مناسب نیست. اکنون زمان آن است که بیشتر و بیشتر کار کنیم، نه اینکه افزونتر از گذشته به منتقدان وضعیتی تبدیل شویم که خود در شکلگیری آن نقش داشتهایم.